تو مرا تنها گذاشتی بی آنکه بدانی بارفتنت فقط تنهایی هایم را بیشتر کردی
تورفتی بی آنکه بدانی بدون تو من هیبچم
تو بی اعتنا به گریه هایم رفتی
تو رفتی و من فقط به لحظه های باتو بودن فکرمی کردم
تو رفتی و من به خاطراتی که باهم داشتیم فکر می کردم
آری من اشک می ریختم و تو اشک هایم را نمی دیدی که در نبودنت چون سیل روان می شدند
دست خودم نیست نمی توانم رفتنت را باور کنم نمی توانم آن لحظه های خوشی را که با تو
گذرانم را از یاد ببرم....بی تو نمی توانم.....نمی توانم
چرا گریه میکنیییییییی؟
کی رفت؟
بگو daaa کنمش.
-
تو که گفتی میخوای خونه تکونی کنی.؟
اینجوری؟!
آهنگ شیش و هشت بزار ، کمر همت رو ببند ، نری بگردی دنبال یه نفر که اسمش همت باشه ها
بعد شروع کن به خونه تکونی و دیگه شاد باش.
غم رو از خونه دلت و و بلاگت خالی کن.
سلام
عالی بود
اره رفت
ولی یکی دیگه تو راهه که داره میاد
سلام
عیدت مبارک خانوم.
سال خوبی داشته باشی.
سلام!
این گراواتورت شبیه آواتوره دوستمه که تو یه سایت با همینم.عاشخه اون دوستمم واسه همین دوست داشتم بیام بلاگه تورم ببینم ...
doostan narahat nashid,bahar ye modat a man door bood deltangam shode bood.b salamati bargashtamo deltangish raf shod.narahat nabash
اه اه اه،لیلی جون حالم بد شد.