از چهره ی طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
پاییز،ای مسافر خاک آلود
در دامنت چه چیزی نهان داری
جز برگ های مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
جز غم چه می دهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره وخاموشت؟
جز سردی و ملال چه می بخشد
بر جان دردمند من آغوشت؟
در دامن سکوت غم افزایت
انبوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گم شده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
پاییز ای سرود خیال انگیز
پاییز،ای ترانه ی محنت بار
پاییز،ای تبسم افسرده
بر چهره ی طبیعت افسونکار
( فروغ فرخ زاد )
سلام گلم.ممنونم از لطفت.گرچه خوبی های توهم کم تر از خوبی های من نیست.
شعر فروغ واقعا قشنگ بود.م ق ث ی.ممنون.تو دوست .............منی.(خودت حدس بزن)